بدون عنوان
چند تا عکس جدید
کلاه و شالگردن دستبافت زندایی جون
هیس درس دارم چقد حرف میزنین
کسی شناسنامه منو ندیده
اقا شهریار خودت رو به اون در نزن شناسنامه من توی سطل آشغال چکار میکرد. ...
نویسنده :
مامان شهریار
12:37
سه تا گل تو یک عکس
فکر کنم شهریار تو این روز 3 کیلو چاق شد چون همه اش در در بود ...
نویسنده :
مامان شهریار
20:30
با با مهدی و پارک
در در
سلام جونم براتون بگه که آقا شهریار ما عاشق در دره هر روز صبح ساعت 6 از خواب پامیشه و بعد از سه چهار تا جیش مفصل گرسنه و تشنه دستش و میذاره جلوی دهنش و میگه ادییییییییی در در (بابا مهدی جون در در ) البته قبلش صداش در نمیاد و از فرصت پیش اومده که ما خوابیم نهایت استفاده رو میکنه و به هرچی نباید دست بزنه دست میزنه .هرکجا نباید بره میره و هرچی رو نباید بندازه میندازه که ما بیدار میشیم و با قیافه اینجوری شهریار روبه رو میشیم ...
نویسنده :
مامان شهریار
20:21
پاررررررررررررررررررک به به بغل با با مهدی
شهریار عاشق بیرون رفتنه صبح ساعت 6 از خواب بیدار میشه و بعد از سه چهار تا جیش مفصل دیگه فقطططططططططططط میخواد بره به قول خودش دردر ادی یعنی در در با با مهدی .دست کوچولوش رو میذاره جلوی دهنش و میگه ادییییییییییییی اینم عکس شهریار و با با مهدی توی پارک ...
نویسنده :
مامان شهریار
20:05